کد مطلب:95227 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:251

توحید و معرفت











یك بخش از بخشهای اساسی نهج البلاغه، مسائل مربوط به الهیات و ماوراء الطبیعه است. در مجموع خطبه ها و نامه ها و كلمات قصار در حدود چهل نوبت درباره این مطالب بحث شده است، البته بعضی از این موارد جمله های كوتاهی است. ولی غالبا چند سطر و احیانا چند صفحه است.

بحثهای توحیدی نهج البلاغه را شاید بتوان اعجاب انگیزترین بحثهای آن دانست، بدون مبالغه این بحثها با توجه به مجموع شرائط پدید آمدن آنها در حد اعجاز است.

بحثهای نهج البلاغه در این زمینه مختلف و متنوع است، قسمتی از آنها از نوع مطالعه در مخلوقات و آثار صنع و حكمت الهی است، در این قسمت گاهی نظام كلی آسمان و زمین را مطرح می كند. گاه موجود معینی را، مثلا «خفاش» یا «طاووس» یا «مورچه» را، مورد مطالعه 35 قرار می دهد و آثار آفرینش یعنی دخالت تدبیر و توجه به هدف را در خلقت این موجودات ارائه می دهد. ما برای اینكه نمونه ای از این قسمت به دست داده باشیم بیان آن حضرت را در

[صفحه 52]

مورد «مورچه» نقل و ترجمه می كنیم: در خطبه 227 چنین آمده است:

«الا ینظرون الی صغیر ما خلق كیف احكم خلقه و اتقن تركیبه و فلق، له السمع والبصر، و سوی له العظم و البشر، انظروا الی النمله فی صغر جثتها و لطافه هیئتها لا تكاد تنال بلحظ البصر، و لا بمستدرك الفكر كیف دبت علی ارضها و صبت علی رزقها، تنقل الحبه الی جحرها و تعدها فی مستقرها، تجمع فی حرها لبردها و فی وردها لصدرها مكفوله برزقها، مرزوقه بوفقها، لا یغفلها المنان، و لا یحرمها الدیان، و لو فی الصفا الیابس و الحجر الجامس، و لو فكرت فی مجاری اكلها فی علوها و سفلها، و ما فی الجوف من شراسیف بطنها، و ما فی الراس من عینها و اذنها لقضیت من خلقها عجبا».

یعنی آیا در مخلوق كوچك او دقت نمی كنند؟ چگونه به خلقتش استحكام بخشیده و تركیبش را استوار ساخته، به او دستگاه شنوائی و بینائی عنایت كرده و استخوان و پوست كامل داده است؟

در مورچه با این جثه كوچك و اندام لطیف بیندیشید، آنچنان كوچك است كه نزدیك است با چشم دیده نشود، و از اندیشه غائب گردد، چگونه با این جثه كوچك روی زمین می جنبد و بر جمع روزی، عشق می ورزد، و دانه را به لانه خود حمل می كند، و در انبار نگهداری می نماید، در تابستانش برای زمستانش گرد می آورد، و هنگام ورود

[صفحه 53]

اقامت زمستانی، زمان بیرون آمدن را پیش بینی می كند. اینچنین موجود اینچنین روزیش تضمین شده، و تطبیق داده شده است، خداوند منان هرگز او را از یاد نمی برد، ولو در زیر سنگ سخت باشد، اگر در مجرای ورودی و خروجی غذا و در ساختمان شكم او و گوش و چشم او، كه در سرش قرار داده شده تفكر و تحقیق كنی و آنها را كشف كنی سخت در شگفت خواهی رفت.

ولی بیشتر بحثهای نهج البلاغه درباره توحید، بحثهای تعقلی و فلسفی است، اوج فوق العاده نهج البلاغه در این بحثها نمایان است، در بحثهای توحیدی تعقلی نهج البلاغه آنچه اساس و محور و تكیه گاه همه بحثها و استدلالها و استنتاجها است اطلاق و لاحدی و احاطه ذاتی و قیومی حق است، علی علیه السلام در این قسمت داد و سخن را داده است، نه پیش از او و نه بعد از او كسی به او نرسیده است.

مسأله دیگر «بساطت مطلقه» و نفی هر گونه كثرت و تجزی و نفی هر گونه مغایرت صفات حق با ذات حق است، در این قسمت نیز مكرر بحث به میان آمده است.

یك سلسله مسائل عمیق و بی سابقه دیگر نیز مطرح است از قبیل: اولیت حق در عین آخریت او و ظاهریت او در عین باطنیتش، تقدم او بر زمان و بر عدد، و اینكه قدمت او قدمت زمانی و وحدت او وحدت عددی نیست، علو و سلطان و غنای ذاتی حق، مبدعیت او و اینكه شانی او را از شان دیگر شاغل نمی شود، كلام او عین فعلش است. حدود توانائی عقول برادراك او و اینكه معرفت حق از نوع

[صفحه 54]

تجلی او بر عقول است، نه از نوع احاطه اذهان بر یك معنی و مفهوم دیگر، سلب جسمیت و حركت و سكون و تغییر و مكان و زمان و مثل و ضد و شریك و شبیه و استخدام آلت و محدودیت و معدودیت از او، و یك سلسله مسائل دیگر كه به حول و قوه الهی برای هر یك از اینها نمونه ای ذكر خواهیم كرد.

اینها مباحثی است كه در این كتاب شگفت مطرح است و یك فیلسوف وارد در عقائد و افكار فلاسفه قدیم و جدید را سخت غرق در اعجاب می كند.

بحث تفصیلی درباره همه مسائلی كه در نهج البلاغه در این زمینه آمده است، خود یك كتاب مفصل می شود و با یك مقاله و دو مقاله، توضیح داده نمی شود، ناچار به اجمال باید بگذریم ولی برای اینكه بتوانیم نگاهی اجمالی به این بخش نهج البلاغه بكنیم ناچاریم مقدمتان به چند نكته اشاره كنیم:


صفحه 52، 53، 54.